هر روز می روم به مسیری که دیدمت جایی که عاشقانه به جانم خریدمت
جایی که دیدم ای گل زیبا شکفته ای اما برای اینکه بمانی نچیدمت
یادم نرفته است که چشمان خسته ام افتاده در نگاه تو بود و ندیدمت
یعنی ندیدم آمده باشی برای من اما به چشم آمده ها می کشیدمت
گر من خدات میشدم ای نازنین من این گونه با وقار نمی آفریدمت
حتی به جای این که بچینم تو را ز خاک یک عمر عاشقانه فقط پروریدمت
دیوانه ام که با همه ی بی وفائیت سی سال می نوشتمت و می شنیدمت
آری برای اینکه بدانی چه میکشم هر روز می روم به مسیری که دیدمت
فرامرز عرب عامری
پی نوشت : این اولین شعر آقای عرب عامری است که تصادفی تو یکی از وبلاگ ها خوندمش انصافاً وزن و محتوای شعرهاشون عالیه و دل چسب.تو پستای بعدی هم از شعراشون براتون میذارم.آقای عرب عامری متولد57 شاهرودن و چندین کتابشون هم به چاپ رسیده.